ادامه تک پارتی من دوستت دارم اگه جنبه مثبت هجده نداری نخون

هانا: درس میخونم چیکار میکنم بنظرت
که یهو گوشی هانا زنگ خورد دید که هوسوک هانا؛: الو هوسوک: هانا نمیای بریم بیرون؟
هانا: خالم اینا خونمونن جین و تنها نمیشه بزارم که
هوسوک: خب جینم بیار
هانا: بزار ببینم
به جین گفت که میاد یا نه گفت اوکی میام
هانا: باشه هوسوک الان میایم
هوسوک: پس زود بیاید من در خونتونم خدافظ
گوشی و قطع کرد هانا رفت زود اماده شد و با جین رفتن در حیاط خونه و سوار ماشین هوسوک شده
هوسوک: به به اقای کیم سوکجین
جین: چخبرا بدون ما خوش میگذره
هوسوک: نه بابا بدون تو که اصن خوش نمیگذه خوشحالم دوباره میبینم
جین: منم خوشحالم
هانا: بسه دیگه هوسوک راه بیوفت
هوسوک: اوکی میریم کافه
راه افتادن رسیدن کافه از ماشین پیاده شدن و رفتن داخل کافه
هانا کنار هوسوک نشست و هوسوک دست هانا رو محکم گرفت و با شست انگشتش پشت دست هانا رو ناز میکرد
جین هم که اینو میدید از حسودی نزدیک بود بترکه
جین: هانا بهتره بریم خونه
هانا: ولی ما همین الان اومدیم
جین: کار مهمی پیش اومده باید بریم
هانا: باشه هوسوک ببخشید ما باید بریم
هوسوک: مشکلی نیست بیاید خودم میرسونمتون
هانا و جین سوار ماشین هوسوک شدن تا وقتی به خونه رسیدن سکوت هوا رو پر کرده بود
هانا: خدافظ هوسوک بعدا میبینمت
هوسوک: خدافظ
جین و هانا از ماشین پیاده شده و رفتن تو خونه مامان جین: چقدر زود اومدید
جین: بله مامان ما میریم تو اتاق میخوام یه چیزی به هانا بگم مزاحم نشید
و جین دست هانا رو گرفت و برد تو اتاق و درو قفل کرد
هانا: جین داری چیکار میکنی چرا اون کارو کردی؟
جین: من نمیتونستم ببینم هوسوک دست تو رو گرفته
هانا: اصن به تو چه
جین: من نمیخوام ببینم با پسر دیگه ای جز من بگردی
هانا: چرا؟
جین: چون دوستت دارم از همه چی تو دنیا بیشتر دوستت دارم
و هانا تو شک بود و با حرفای جین قلب هانا ضرب و شتم کرد
و جین یهو ل..... بای هانا رو تو یک حرکت ضبط کرد و دستشو دور گر**دن هانا حلقه کرد و بو*سه ای طولانی روی لباش گذاشت و....
هانا را انداخت روی تخت و لخ**تش کرد و خودشم بر**هنه کرد و ما**رک گذاشت روی گر**دن هانا و توی یک چشم به هم زدن دی**کشو وارد هانا کرد و جین برای اینکهصدای نا**له هانا کم بشه لبا**شو گذاشت رو لبا**ش و شروع کرد به تکون دادن باس**نش به جلو و عقب و تمام